۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مدیریت روان رنجور» ثبت شده است

مدیریت روان رنجور (٣)

بلایی کز حبیب آید هزارش مرحبا گفتیم١

 

در ادامه ی این دو مطلب :

مدیریت روان رنجور ١

مدیریت روان رنجور ٢

 

در پست قبل یه سؤال مطرح شد : حالا که بلا  و رنج سازنده است آیا انسان باید خودش دنبال بلا بره؟!

 

پاسخ این سؤال یه مقدمه ای داره و اون نوع مواجهه ی انسان با رنج و بلاست

 آدمی در رویارویی با رنج های زندگیش چند نوع کنش و واکنش داره

بله! میشه در نسبت انسان با رنج کنش هم در نظر گرفت و نه صرفا واکنش!

  • میم مهاجر
  • يكشنبه ۲۶ بهمن ۹۹

مدیریت روان رنجور (١)

در رهگذر کیست که دامی ز بلا نیست؟*

این روزهای آغاز جوانی ماجرای من و رنج کمی جدی تر از همیشه جریان داره این قضیه برای من خیلی پر رنگ تر و مهم تر شده، چرا که این احساس در من تشدید میشه که سیبل بلا شدم و خدای مهربان چپ و راست ما رو مورد تفقد خودش قرار میده! (این تیکه نیست ها؛ یه تعبیر کاملا جدیه)  

از جوانب امر و با نیم نگاهی به زندگی سایر آدم ها اینطور بر میاد که این قصه سر دراز داره و تا لب مرگ هم بیخ گلوی ما رو چسبیده و ول کن ماجرا نیست پس قطعا باید دنبال یه راه چاره ی جدی بود وگرنه که تا پایان عمر ما دوتا سرشاخیم و ممکنه هیچ وقت هم به همزیستی نرسیم

پس جنگ اول به از صلح آخر (بخونید تسلیم آخر! ) 

  • میم مهاجر
  • دوشنبه ۱۳ بهمن ۹۹
ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست
به هوای سر کویش پر و بالی بزنم