۳ مطلب در آذر ۱۴۰۰ ثبت شده است

دلتنگی‌های مادرانه

مشغول کاری بودم که گفتن:گوشیت رو میدی؟

تعجب کردم

چند وقته یکی از نو‌ه‌ها گوشی قبلیش رو داده دست مامان بزرگ،گاهی تماس تصویری می‌گیرن با نوه‌ها و بچه‌ها،گاهی هم صوتی گوش میدن یا فیلم می‌بینن

ولی هنوز با همون هم خیلی یاد نگرفتن دقیقا چه طور میشه با موبایل کار کرد و هر وقت یکی از ما خونه‌شون باشیم میگن: میای بهم یاد بدی چطور زنگ بزنم به بچه‌‌‌ها؟

تعجب کردم که با گوشی من چه کاری می‌خوان انجام بدن

می‌گم چی براتون بیارم روی گوشی؟

میگن اون فیلمه هست که یه تیکه‌ش عموت رو نشون میده،دستش رو اینجوری می‌کنه [دوتا انگشتشون رو به علامت v پیروزی در میارن و بهم نشون میدن]،کلاه سرشه‌ها

  • میم مهاجر
  • پنجشنبه ۲۵ آذر ۰۰

مسافر

چند مدت قبل خونه‌ی عزیزی بودم که منزلشون سابقا محل زندگی مادربزرگ مادربزرگم بود

و من این جده‌ی عزیز رو دیدم،وقتی که بچه بودم فوت شدن

یادمه همون موقع‌ها هم این شخص برای من یه چیز عجیبی بود

انگار که از یک قرن قبل آورده باشنشون

حالا که بعد از مدت‌ها تو خونه‌شون قدم می‌زدم و خاطرات محدود زمان حیاتشون مرور می‌شد بهت‌زده بودم

  • میم مهاجر
  • چهارشنبه ۱۰ آذر ۰۰

دوید در پی آب و نیافت غیر سراب

نونهال که بودم،روی کامپیوتر خونه یه پوشه داشتیم از احادیثی که به صورت عکس نوشته تدوین شده بود

من عکس‌های این پوشه رو ورق می‌زدم و بر حسب تصویری که دوست داشتم توقف می‌کردم و حدیثش رو می‌خوندم

از اون همه حدیث یکیش بود که هم تصویرزمینه‌ش رو خیلی دوست داشتم هم متن حدیث رو

و همیشه تو ذهنم موند

خیلی عمیق بود و عجیب

 امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می‌فرمایند :

هر چیز دنیوی شنیدنش بزرگتر از رسیدن به آن است و هر چیز اخروی دیدنش بزرگتر از شنیدنش

 

  • میم مهاجر
  • پنجشنبه ۴ آذر ۰۰
ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست
به هوای سر کویش پر و بالی بزنم