کسی که با عشق خدا پر نشده پس چی راضیش میکنه؟!
هیچی.
انقدر دنبال احساسات کاذب و خوشیهای لحظهای میره تا تهش زده میشه.
که عشق آسان نمود اول
ولی افتاد مشکلها...
سلام
در وادی عشق ، اون هم عشق الهی، بحث امتحانات و ابتلائات خیلی برجسته میشه...
چرا؟
بعضی ها میگن برای راستی آزمایی عبد...
اما این خیلی سطح بحث رو تنزل میده...
تقریبا همه چی میتونه راضی ش کنه
(مهم اینه درک عشق خدا یه چیزه، اینکه عشق خدا رو در سینه جا بدیم یه چیز دیگه است، از اون مهمتر اینه که رسیدن به مرحله درک یا فهم یا لمس عشق خدا به این سادگی نیست، شاید خیلی ساده باشه ها ولی ساده نیست!)
مسکنهای موقتی و بدردنخور... آخر هم برمیگرده در خونه خدا:)
هیچی.
میشه یک عدد ناراضیِ افسرده.
مگه از عشق خدابالاتر هست؟!
مگه اصلا رسیده به عشق خدا به این آسونی هاست که آدم بهش برسه و سیر نشه؟!
بنظرم کسی که با عشق خدا پ نشده اصلااا عاشق نبوده!
سلام
من خودم وقتی اینطوری می شدم سعی می کردم بخوابم تا فکر نکنم یا فیلم ببینم یا آهنگی گوش بدم یا کتابی،رمانی بخونم یا متوسل شم به وقت گذروندن با کسی که شادم کنه...به نظرم تنها راه فرار ازش،شیوه های مقطعی و کوتاهن؛همین شیوه هایی که به کار می گرفتم.
یه شیوه ی فرارِ بلند مدت و حتی همیشگی نمیشه پیدا کرد براش.
چون همیشه باهات میاد؛توی خودِ خودته اصلا.از چی فرار کنی؟!
مگه اینکه تصمیم بگیری فرار نکنی و حلش کنی.
هیچی واقعا
تلخش اونجاست که می دونی با چیز دیگه پر نمی شی ولی بازم بازم بازم میری سراغ پوچ....... چی ام منِ آدم؟!!!!